اَین عمار!!!درجستجوی عمار...

عاشقان شهادت،فداییان ولایت

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ اَین عمار!!!درجستجوی عمار... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

السفیر: برخی رسانه‌ها می‌گویند اهالی ضاحیه‌ی جنوبی به واسطه‌ی تدابیر امنیتی احساس خفقان می‌کنند و نقل مکان از ضاحیه به مناطق دیگر در حال افزایش است. آیا این نمی‌تواند به رابطه‌ی مقاومت و هوادارانش صدمه بزند؟

سید حسن نصرالله: این توصیف دقیق نیست و مبالغه‌آمیز است. هر کسی می‌تواند در ضاحیه‌ی جنوبی رفت و آمد کند و ازدحام را با چشمان خودش ببیند. نقل مکان و مهاجرتی هم به سوی دیگر مناطق در کار نیست. شاید بعضی خانواده‌ها با تصمیم شخصی و بسیار محدود این کار را انجام دهند. ولی این صدمه‌ای نمی‌زند. اتفاقا خوب است فشار از ضاحیه برداشته شود و برخی خانواده‌ها به جنوب و بقاع بازگردند. در هر صورت در ضاحیه‌ی جنوبی به دلیل جمعیت زیاد احساس خفگی وجود دارد.

ولی به واسطه‌ی این مسئله نقل مکان یا مهاجرتی صورت نمی‌گیرد. مواردی بسیار کم و شخصی رخ داد که با این انفجارها و تهدیدات فعلی طبیعی است. این از مسئله‌ی اول. اما مسئله‌ی دوم، مسئله‌ی فضای عمومی و حرف‌هایی که در برخی رسانه‌های ناصحیح -نمی‌گویم نا دقیق، می‌گویم ناصحیح- درباره‌ی فضای عمومی گفته شد.

انفجارهایی که در ضاحیه، بئر حسن، هرمل و لبوه رخ داد برعکس، میزان حمایت از دخالت نظامی حزب الله در سوریه را افزایش داد. بنده این را بر مبنای نظرسنجی‌ها، داده‌ها و بررسی‌ها می‌گویم، نه علاقه‌مندی‌ام. واقعیت این است. بعضی افراد مردد موضعشان را تغییر دادند. چون همیشه وقتی در برخی مناطق نظرسنجی صورت می‌گیرد افراد حامی، مخالف و مردد هستند. مرددها حامی شده‌اند. حتی برخی مخالفان حامی شده‌اند.

چندروز پیش که بنده در عیناثا گفتم ما دیر وارد [سوریه] شدیم داشتم همین فضا را ترسیم می‌کردم. واقعا در میان مردم فضایی وجود دارد که ما دیر وارد سوریه شدیم و دخالت نظامی کردیم. ما از این نظر دچار مشکل نیستیم. مردم درباره‌ی خطرات این برهه، ماهیت تهدیدهای موجود به واسطه‌ی حوادث سوریه بسیار بصیر هستند. و بنده می‌خواهم این‌جا اضافه کنم این مسئله فقط مربوط به فضای ضاحیه، بقاع یا جنوب یا داخل پرانتز فضای شیعیان نیست. بر اساس اطلاعاتم از طریق داده‌ها، نظرسنجی‌ها -که قاعدتا برخی از آن‌ها منتشر شده و بعضی منتشر نشده است.- و ارتباط‌های مختلف می‌توانم به شما تأکید کنم بخش عظیمی از ملت حامی مسئله‌ی دخالت حزب الله در سوریه هستند. و بسیاری از لبنانیان حتی داخل نیروهای 14 مارس کاملا معتقدند، باور دارند و می‌پذیرند ورود به سوریه از لبنان در برابر این گروه‌های تروریستی -که هر روز شاهد روش و رفتارهایشان هستیم.- محافظت می‌کند. به همین خاطر ما در این زمینه احساس غربت نمی‌کنیم و فکر نمی‌کنیم فضا مخالف است. بلکه احساس می‌کنیم در این زمینه بسیار مورد حمایت هستیم. همچنین آن‌چه نیروهای سیاسی و مراجع دینی فرقه‌های مختلف به صورت غیر رسمی به ما اعلام می‌کنند ما را به این موضع مطمئن‌تر می‌کند. قاعدتا به صورت غیر رسمی به ما گفته می‌شود چون برخی طرف‌ها به سبب هراس از پیامدهای منفی‌اش در آینده یا تأثیرش روی روابطشان با بعضی کشورهای منطقه‌ای یا برخی سفارت‌های موجود در لبنان نمی‌توانند همان حرف را به صورت علنی بزنند.

پس در این مسئله هیچ مشکلی وجود ندارد. روحیه‌ها بسیار عالی است. هر آن‌چه در بعضی جاها گفته می‌شود و برخی رسانه‌ها مخصوصا رسانه‌ها و بعضی شخصیت‌های 14 مارس به آن دامن زدند که حزب الله آشفته و نگران است و محبوبیت مردمی‌اش کاهش پیدا کرده کاملا نادرست است.

مسیر برای حزب الله بسیار شفاف است و با گذشت زمان این شفافیت درباره‌ی حوادث، گزینه‌ها و آینده در حال افزایش است. حزب با ثبات و عزم گام بر می‌دارد و هیچ تردید و نگرانی ندارد و به آینده اطمینان دارد. ما از ابتدا می‌دانستیم اگر همه همکاری کنیم امور به کدام سمت می‌رود و امروز دارد به همان سمت می‌رود. پس هیچ جای نگرانی نیست.

و بنده به شما تأکید می‌کنم بسیاری از آن‌چه در جاهای دیگر گفته می‌شود بیان آرزوهای گویندگان است نه بیان وقایع و رخدادها. همچنین برخی اخباری که در رسانه‌ها مثلا برخی رسانه‌های مشهور عربی دست به دست می‌شود. به عنوان مثال داستانی رواج یافته بود که 500 نفر از حزب الله در قلمون به شهادت رسیده‌اند. آیا در جامعه‌ای مثل لبنان می‌شود 500 شهید را پنهان کرد؟ حتی یک شهید را هم نمی‌شود پنهان کرد چه برسد به 500 شهید. الآن یکی از مشکلات مدیریتی این است که وقتی کسی در سوریه شهید می‌شود خانواده‌اش پیش از ما مطلع می شوند! یعنی پیش از رسیدن خبر از طریق کانال‌های طبیعی تشکیلاتی. این مسائل را نمی‌شود پنهان کرد.

چند روز پیش 24 ساعت در رسانه‌ها پیچید که مخالفان مسلح سوریه 11 نفر از حزب الله از جمله یک شخصیت مهم را به اسارت گرفته‌اند. کجا؟ چگونه؟ چه کسی؟ وقتی طرف مقابل به پمپاژ این دروغ‌های آشکار و مفتضحانه پناه می‌برد یعنی اطلاعاتی دارد که می‌گویند شرایط روحی ما بسیار خوب است. به همین خاطر می‌کوشد با دروغ به این شرایط روحی ضربه بزند چون واقعیت نمی‌تواند کمکی به غرض آن‌ها بکند.

السفیر: آیا پروژه‌ی سرنگون کردن نظام سوریه به پایان رسیده است یا همچنان پابرجاست؟

سید حسن نصرالله: بر اساس ارزیابی بنده مرحله‌ی سرنگون کردن نظام و حکومت تمام شده است. چون با گذشت زمان مشخص شد مسئله -مانند آن‌چه در دیگر کشورها انجام دادند.- مسئله‌ی رئیس جمهور نیست. به اعتقاد بنده سرنگون کردن حکومت، ارتش و سازمان‌ها و به طور کلی پروژه‌ی سرنگون کردن حکومت با قدرت نظامی به پایان رسیده است. [آن‌چه می‌گویم] با توجه به همه‌ی اطلاعات میدانی، نظامی، امنیتی، ملی، شرایط نظام و مخالفان و همچنین داده‌های منطقه‌ای و بین المللی [است]. مجموعا معتقدم این مسئله تمام شده است. نمی‌توانند نظام را سرنگون کنند. بله می‌توانند جنگ فرسایشی انجام دهند اما نبردهای عظیم نه. به نظر نمی‌رسد در آینده‌ی نزدیک مخالفان توانایی انجام نبردی عظیم داشته باشند. آن‌چه در لاذقیه رخ داد و رخ می‌دهد را نمی‌توانیم نبرد عظیم بنامیم. داده‌های میدانی قابل اطمینان هستند. وقتی تعداد جنگ‌جویان نبرد لاذقیه، مناطقی که وارد آن شدند و امکاناتی که تزریق شد را بررسی می‌کنیم می‌بینیم یک نبرد محدود است که از پوشش رسانه‌های بسیار گسترده برخوردار شد.

تا این لحظه هیچ نشانه‌ای از آن نبرد عظیمی که بسیار درباره‌اش صحبت می‌کردند دیده نشده است. بیش‌تر شبیه هراس‌افکنی است تا واقعیت. منظورم همان جنگی است که از جنوب سوریه آغاز می‌شود. و صحبت درباره‌ی لشکریان عظیمی که در اردن جمع می‌شوند، به زودی از راه می‌رسند، همه جا را اشغال می‌کنند، درعا و سویدا را می‌گیرند و روانه‌ی دمشق می‌شوند. این مسئله چند هفته پیش مطرح شد.

همه‌ی این‌ها بیش‌تر به هراس‌افکنی می‌ماند. در میان اطلاعات چنین چیزی پیدا نمی‌شود. حتی یک بار صحبت 3.000 جنگ‌جو مطرح شد که در اردن آموزش دیده‌اند و مجهز و آماده شده‌اند. آیا 3.000 جنگ‌جو می‌توانند استان درعا و سویدا را بگیرند و به دمشق برسند؟ در چنین جنگی این عددها دردی دوا نمی‌کند. بعد کمی مبالغه کردند و 10.000 جنگ‌جو را مطرح کردند. حتی 10.000 جنگ‌جو نیز نمی‌توانند معادله‌ای با این اندازه را تغییر دهند. اگر منظور از نبردهای عظیم نبرد جنوب سوریه یعنی نبرد دمشق است تا این لحظه بیش‌تر شبیه هراس‌افکنی است. اما جنگ فرسایشی تا وقتی کشورهایی وجود دارند که پول و سلاح می‌دهند و به این سو تحریک و تشویق می‌کنند گاه و بی‌گاه ادامه دارد.

السفیر: اگر نظام به لحاظ [سوریه] به صورت نظامی سرنگون نمی‌شود آیا می‌تواند ادامه دهد؟

سید حسن نصرالله: می‌تواند ادامه دهد. تجربه‌ی سه سال گذشته ثابت کرده است نظام ضعیف نیست و همچنین از حمایت مردمی برخوردار است. اگر نظام ضعیف بود باید فرو می‌پاشید و ساقط می‌شد. همچنین اگر از حمایت ملی برخوردار نبود دچار فروپاشی می‌شد و همه چیز به پایان می‌رسید. به نظرم -فارغ از مشاجره بر سر درصدها- در سه سال گذشته نظام از حمایت مردمی بالایی برخوردار بوده است.

السفیر: آیا عوامل خارجی همچنان فشار می‌آورند؟

سید حسن نصرالله: شرایط منطقه‌ای و بین المللی تغییر کرده است. بنا به ارزیابی بنده فشار سیاسی، رسانه‌ای و میدانی که در برهه‌ی پیش رو به نظام وارد می‌شود کم‌تر از سه سال گذشته خواهد بود. از سعودی تا قطر [این تغییر را اعمال خواهند کرد]. نمی‌گویم آن‌ها مواضعشان را تغییر داده‌اند ولی شدت موضع، حجم دخالت‌ها، اطلاعات و امیدهایشان بسیار تغییر کرده است. از سوی دیگر همپیمانانی که وقتی گفته می‌شد سوریه دو، سه، پنج یا شش ماهه سقوط می‌کند پشت سوریه را خالی نکردند امروز پشتش را خالی کنند؟ امروز که این کشور خطر یا به عبارتی مرحله‌ی خطر سقوط را پشت سر گذاشته است؟ امروز سطح اعتقاد همپیمانان سوریه چه در سطح کشورها و چه جریان‌های منطقه‌ای و داخلی- برای حمایت و ایستادگی در کنار سوریه بیش‌تر از همیشه است. در نتیجه ارزیابی بنده این است که امور به این سمت می‌رود. البته موقعیت‌های پیش رو بدون شک مهم هستند. مصالحه‌ها، گفت و گوهای سیاسی داخلی یا درمان‌های داخلی. اگر آرامش حاکم شد و رفتند سراغ سازندگی، شرایط آسان نیست. ولی برای این نیز برنامه‌ریزی می‌شود و درمانش آغاز می‌شود.

السفیر: امروز مخالفان واقعا هوادارانی دارند اما آیا نظام هم واقعا هوادارانی دارد؟

سید حسن نصرالله: اصل برای ما در سوریه این است که جنگ تمام شود؛ جنگی که سوریه را نابود خواهد کرد یا به عبارتی باقیمانده‌ی آن را هم نابود می‌کند. اصل این است که جنگ تمام شود. فارغ از این که چه کسی دوست دارد، چه کسی دوست ندارد یا چه کسی اعتقاد دارد. اگر جنگ تمام شد و رفتند سراغ گفت و گو و درمان داخلی امید هست که بسیاری از پرونده‌ها حل شود. خطر واقعی این بوده و همچنان تا حدودی این است که کار سوریه به پایان برسد. تقسیم شود. این خطر بسیار بزرگ و جدی بود. بنده عقیده دارم خطر تقسیم را پشت سر گذاشتیم. وقتی می‌گویم خطر سقوط نظام را پشت سر گذاشتیم به طریق اولی خطر تقسیم را نیز پشت سر گذاشتیم. مسئله، تقسیم بود. این بسیار خطرناک است. مسئله، ویران کردن سوریه بود و این که در این کشور سنگ روی سنگ بند نیاید یعنی امکان وجود حکومتی که بتواند خود را بازیابی و مشکلات خود را حل کند وجود نداشته باشد. می‌توانیم بگوییم این را نیز تا حد زیادی پشت سر گذاشتیم. اگر به جایی برسیم که بشود جنگ پایان یابد [موفق شده‌ایم]. اهمیت مصالحه این است که می‌گوید: جنگ تمام شد. این‌جا دیگر کشتار، خونریزی و خانه‌ای که ویران شود وجود ندارد. روی این مسائل است که آینده پایه‌ریزی می‌شود. و واقعا این مسئله نگرانی ما بوده و همچنان هست.

السفیر: متخصصان می‌گویند بازسازی سوریه نیاز به 250 میلیارد دلار سرمایه دارد. اما آیا کسی که می‌خواهد این 250 میلیارد را بدهد از سوریه‌ی دیگری غیر از این سوریه سخن می‌گوید؟ تا چه میزان درباره‌ی منافع مرتبط با سرنوشت نظام سازش و مصالحه صورت گرفته است؟ آیا رئیس جمهور همچنان ضمانت [بقای نظام] است یا رفتنش شرط برخی طرف‌های برای بازسازی کشور است؟

سید حسن نصرالله: هیچ کدام از کشورهایی که مخالفان سوریه را زیر بال و پر می‌گرفتند هیچ گونه آمادگی برای گفت و گو به منظور آغاز درمان سیاسی نداشتند، به هیچ وجه. قطر، سعودی، ترکیه، مصر در دوره‌ی پیشینش تا کشورهای دور، اروپایی‌ها، آمریکایی‌ها. هیچ کس آمادگی درمان سیاسی نداشت. دیروز وقتی در نشست عرب از درمان سیاسی صحبت می‌کنند نتیجه‌ی ناکامی نظامی است. جهان به خاطر شکست در میدان بود که سراغ ژنو2 رفت. از ابتدا خواستار درمان سیاسی نبودند. بنده این بحث‌ها را در ذهن دارم ولی مسئله فقط مسئله‌ی شخص جناب بشار اسد نبود. صحبت از همه‌ی نظام بود. می‌گفتند نظام باید سرنگون شود بعد صحبت می‌کنیم. یعنی چه نظام باید سرنگون شود؟ یعنی می‌خواستند سوریه را به کجا بکشانند؟ واقعا جایگاه مطلوب سوریه از نظر ترک‌ها در محاسبات اساسی، منطقه، استراتژیک و… کجا بود؟ از نظر قطری‌ها و سعودی‌ها چطور؟ به همین خاطر باید از این منظر وارد مسئله می‌شدیم. ما از نظرگاه دوم وارد این مسئله شدیم؛ یعنی نظرگاه جایگاه، موضع و تأثیر سوریه در منطقه و نبرد عظیم موجود در منطقه. آن‌ها هم برای تغییر این وضعیت وارد شدند. برای ایجاد دموکراسی و عدالت و مبارزه با فساد وارد نشدند. همه‌ی این نبرد، تزریق پول، تسلیحات و ادبیات برای تغییر موضع و جایگاه سوریه بود و البته جناب بشار اسد به عنوان رئیس جمهور این نظام. بحث‌ها همه‌ی نظام را نشانه رفته بود و هدف قرار می‌داد. حتی در یک برهه پس از پایان سال اول که دیدند مسئله به لحاظ نظامی دشوار است. بله، نا امید نبودند ولی دیدند دشوار است.

السفیر: پیشنهاداتی به جناب اسد داده شد؟

سید حسن نصرالله: بله، بنده از پیشنهاداتی جدی که به جناب بشار اسد داده شد با خبرم. از جمله: این رویکرد سیاسی را تغییر دهید. روابط دیپلماتیکتان را با ایران قطع کنید. روابط دیپلماتیک با جنبش‌های مقاومت منطقه را قطع کنید. حقیقتا و کاملا آماده‌ی ورود به سازش سیاسی با اسرائیل باشید. آن وقت مشکلی باقی نمی‌ماند و این مسئله پایان می‌یابد. جناب اسد نپذیرفت و این موضع را حفظ کرد. این مسئله فقط از سوی طرف‌های جهانی مطرح نشد بلکه از سوی طرف‌های منطقه‌ای حامی و در ظاهر تندرو نیز مطرح شد. حتی تندروترین طرف‌ها هم این مسئله را به جناب بشار اسد پیشنهاد دادند. بله اگر نبرد را از این منظر ببینید می‌توانید آن را چیز دیگری مشاهده کنید. به این معنا ایجاد تغییر مطلوب در سال‌های گذشته آسان نبود.

السفیر: آیا همچنان جبهه‌ی مقابل نظام منسجم است؟

سید حسن نصرالله: تحولاتی که رخ داد شما را به این نتیجه می‌رساند که جبهه‌ی مقابل از هم پاشیده و ضعیف شده است. منظورم جبهه‌ایست که برای سرنگون کردن سوریه می‌کوشید. باید این مسائل را در نظر بگیریم:

اول: باید از مسائل داخلی مصر که به آن نخواهم پرداخت آغاز کنیم. تغییر مصر، عزل جناب محمد مرسی و در نتیجه برکناری اخوان المسلمین در مصر از قدرت پیامدهایی داشت. سعودی از شرایط جدید مصر حمایت کرد در حالی که ترکیه و قطر مخالف این وضع بودند. پس اولین نتیجه، شکاف این جبهه، مهم‌ترین جبهه‌ی منطقه‌ای بود: جبهه‌ی سعودی، قطر، ترکیه و مصر. در عمل رابطه‌ی سعودی و قطر، سعودی و ترکیه و مصر پس از عزل مرسی و ترکیه و همچنین مصر و قطر وخیم شد و به مشکلات افزوده شد. این اولین تغییر بود. این تغییر کجا خودش را نشان داد؟ در سوریه. با وجود این که این‌ها می‌گویند: همچنان درباره‌ی سوریه هماهنگی وجود دارد ولی جای بحث نیست که مانند اوایل نیست.

دوم: سوریه در صدر اولویت‌های اخوان المسلمین بود. امروز و در نتیجه‌ی حوادث مصر، به داخل مصر عقب‌نشینی کرده‌اند و اولویت و دغدغه‌ی اصلی‌شان تبدیل شده است به مصر.

سوم: اختلاف میان سعودی و اخوان در سوریه بازتاب می‌یابد. این از نتایج شرایط منطقه‌ای است.

چهارم: مشکلات داخلی ترکیه.

پنجم: تحولاتی که در قطر رخ داد.

ششم: حوادث عراق. عراق مانند لبنان رفتار می‌کرد: عدم دخالت، عدم دخالت، عدم دخالت تا این که شرایط خارجی در عراق آن‌چنان بد شد که استان‌های هم‌جوار عراق در سوریه به کارخانه‌ی خودروی بمب‌گذاری‌شده تبدیل شدند. در یک روز 10، 15 تا 20 خودرو منفجر می‌شد. تحقیقات و بازداشت‌هایی که صورت گرفت چهره‌ی طرف‌های پشت پرده‌ی شبکه‌های خودروهای بمب‌گذاری‌شده را نمایان کرد و موجب درگیری فعلی دولت عراق و داعش شد. جنگ عراق و داعش نیز روی شرایط سوریه و موضع عراق تأثیرات خود را داشت. به همین خاطر شاهد بودیم موضع سیاسی عراق در سال اخیر چه در نشست وزیران خارجه‌ی عرب یا… بسیار تغییر کرد.

این‌ها علنی بود. اما چیزهایی غیر علنی دیگری نیز هست. به واسطه‌ی ایستادگی نظام بسیاری از کشورهای عربی در تماس‌های غیر علنی با نظام می‌گفتند: ما با شما هستیم، ایستادگی کنید. حتی بنده می‌دانم برخی کشورهای عربی که در ظاهر با مخالفان هستند به صورت غیر علنی از نظام می‌خواهند به سرعت از زمان استفاده کند و نبرد را یکسره کند. این اوضاع عجیب و غریب جهان عرب است.

السفیر: حضرت سید، شرایط جهانی چطور؟

درباره‌ی شرایط جهانی شکی نیست که امروز فضا بهتر است. میان ژنو1 و ژنو2 مقایسه کنید. در ژنو1 شفافیتی وجود ندارد. شاید حتی بتوان پرسید آیا موضع روسیه به اندازه‌ی کافی برای ایستادن در کنار جناب بشار اسد و دست بر نداشتن از آن و جستجو در پی معامله و سازش، مستحکم بود؟ حد اقل درباره‌ی این مسئله بحث وجود داشت. بنده نمی‌خواهم درباره‌ی موضع روسیه در آن اوایل قضاوت کنم. به عبارتی اطلاعات تعیین‌کننده درباره‌اش ندارم. ولی درباره‌ی برهه‌ی اخیر هیچ جای بحثی نیست. می‌توانم بگویم در یک سال گذشته موضع روسیه پایدار و نفوذناپذیر بوده و در ماه‌های گذشته نرمشی نداشته است.

السفیر: آیا توقع دارید با حوادث کریمه این موضع سخت‌تر نیز بشود؟

سید حسن نصرالله: معتقدم پس از بحران کریمه موضع روسیه باز هم سخت‌تر خواهد شد. و این واضح است. روسیه شدیدتر و بیش‌تر از کیان سوریه حفاظت خواهد کرد. چون وارد مرحله‌ی جدیدی شده‌ایم که شاید آن را جنگ سرد یا چنین چیزی بنامند. امروز روسیه می‌خواهد همه‌ی نقاط قوت یا نقاط کانونی‌اش را حفظ کند. روسیه از سوریه دست بر نخواهد داشت و بر سر آن سازش نخواهد کرد. خطر سازشی که در برخی برهه‌ها وجود داشت امروز بسیار بعید به نظر می‌رسد. از این منظر بنده معتقدم تأثیر [حوادث کریمه روی مسئله‌ی سوریه] مثبت بوده است.

ولی از منظر دیگر اگر بخواهیم درباره‌ی تأثیر منفی‌اش صحبت کنیم می‌توانیم فرض دیگری اتخاذ کنیم و صحنه را تکمیل کنیم: آیا درگیری، دشمنی یا تشدید مواضع سیاسی روسیه و آمریکا موجب نخواهد شد آمریکا و غرب از مرزها، خطوط قرمز یا ضوابطی عبور کنند که در گذشته به واسطه‌ی روابطشان با روسیه از آن عبور نمی‌کردند؟

این‌جا می‌شود درباره‌ی تأثیر منفی صحبت کرد. بنده شخصا بعید می‌دانم آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها دست به تحرکات نظامی بزنند. نه به واسطه‌ی روسیه، بلکه به دلیل شرایط آمریکا. اقتصاد، دولت و استراتژی‌های منطقه‌ای آمریکا و شرایط داخلی اروپا اجازه نمی‌دهد. به همین خاطر این حرف را که از سوی برخی رسانه‌ها نیز مطرح شد بعید می‌دانم که: تنش‌های روسی-آمریکایی احیانا راهی برای تحرک آمریکا و غرب علیه سوریه باز می‌کند.

چه حوادث اوکراین رخ می‌داد و چه نمی‌داد بحران سوریه ادامه می‌یافت. چون اصل موضوع جای دیگری است. ولی در مجموع با در نظر گرفتن همه‌ی مسائل می‌توانیم بگوییم این حوادث بیش‌تر به نفع حکومت سوریه بود تا به ضررش.

السفیر: آیا فکر می‌کنید جناب اسد کاندیدا[ی ریاست جمهوری] شوند؟

سید حسن نصرالله: طبیعی است که بشود و معتقدم می‌شود.

السفیر: آیا حزب الله امروز با شخصیت‌های اپوزوسیون سوریه ارتباط دارد؟

سید حسن نصرالله: پیش از این ارتباط داشت و شخصیت‌هایی در میان مخالفان سوریه وجود دارند که همچنان با آن‌ها ارتباط داریم.

السفیر: جایگاه اسرائیل در حوادث سوریه و منطقه چیست؟

سید حسن نصرالله: از ابتدا پی‌گیری‌های ما نوعی نگرانی در اسرائیل نشان می‌داد. -شاید عجیب باشد که هنوز در این دوران کسی در جهان عرب شبانه روز حوادث، گفته‌ها، نقشه‌ها، کنفرانس‌ها، پژوهش‌ها، گزینه‌ها و بحث‌های اسرائیل را پی‌گیری می‌کند.-

تا پیش از حوادث سوریه اسرائیل نگران بود. حتی اگر بگوییم وحشت‌زده بود مبالغه نکرده‌ایم. کنفرانس برگزار کردند، درباره‌ی محیط حیاتی صحبت کردند و گفتند در منطقه تغییرات استراتژیک بسیار بزرگی رخ داده است و در خلاف منافع اسرائیل پیش می‌رود. شما این تغییرات را 100% به نفع مقاومت بدانید یا ندانید آن‌ها این طور بیان کردند. گفتند خطی در حال شکل‌گیری است شامل ایران، عراق، سوریه، فلسطین و مصر. گفتند سقوط حسنی مبارک مصر و سپس لیبی و تونس را به جبهه‌ی مقابل می‌کشاند. در ظاهر به نظرشان رسید تمام منطقه به این خط پیوسته‌اند. و باز هم در ظاهر: حق داشتند نگران باشند. چون رهبران بزرگی در احزاب، نیروها و جنبش‌های منطقه وجود دارند و در ابتدای امر در ظاهر به نظر رسید که به زودی در بسیاری از این کشورها قدرت را به دست خواهند گرفت و ادبیات این کشورها به سمت دشمنی مطلق با آمریکا و پیوند و منافع استراتژیک [مشترک با یکدیگر] تغییر خواهد کرد.

ابتدا اسرائیل بسیار نگران شده بود. حتی در ستاد مشترک بحث شد که گردان‌هایی نظامی برای جنوب یعنی برای مرزهای مصر تشکیل دهند. نگرانی استراتژیک -اگر تعبیر درستی باشد.- تا این حد بالا رفت. کار داشت به بازنگری در ساختار نظامی می‌کشید که حوادث سوریه آغاز شد.

وقتی بحران سوریه آغاز شد اسرائیل 180 درجه تغییر کرد. نفس راحتی کشید، آرامش یافت و خیلی زود گفت این خطی که می‌ترسیدیم تشکیل شود در حال فروپاشی و تکه تکه شدن است. از بسیاری از این عبارت‌ها استفاده کردند. و طبعا عقیده‌ی بنده -به واسطه‌ی پی‌گیری وضعیت اسرائیل و سخن سیاستمداران، نظامیان و شخصیت‌های امنیتی بزرگ بازنشسته و فعلی‌اش- این است که اسرائیل قطعا در سوریه هر گزینه‌ای را به بقای نظام جناب بشار اسد ترجیح می‌دهد. این غیب‌گویی نیست. در بحث‌هایشان، سخنانشان و حتی بحث‌های حاشیه‌ای‌شان هر گزینه‌ای را به آن گزینه ترجیح می‌دهند. تقسیم سوریه برایشان مفید است. ویرانی سوریه همچنین. باقی ماندن سوریه 20 یا 30 سال در وضعیت جنگی همچنین. حتی وقتی به مرحله‌ی مقایسه‌ی حضور جناب بشار اسد و این نظام با گروه‌هایی که آن‌ها را مجاهدان بین المللی می‌نامند می‌رسند، می‌گویند گروه‌های مجاهد بین المللی را به وجود نظام بشار اسد ترجیح می‌دهیم. پشت این انتخاب یک منطق وجود دارد. چه منطقی؟ حرف خودشان است. بنده به جای آن‌ها صحبت نمی‌کنم: جناب بشار اسد و نظام سوریه بخشی از خط ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین یعنی جنبش‌های مقاومت هستند. اما اگر گروه‌های جهاد بین المللی در سوریه به حکومت برسند:

اولا: جنگ داخلی میانشان در سوریه ادامه می‌یابد.

ثانیا: این‌ها قدرت نظام‌سازی ندارند چون ما تجربه‌هایشان را در افغانستان و… دیده‌ایم. به عبارتی نمی‌توانند تهدیدی علیه وجود اسرائیل به حساب بیایند. در حالی که این خط، تهدیدی استراتژیک علیه وجود اسرائیل است و آنان سوریه را بخشی از این خط می‌دانند.

ثالثا: اولویت گروه‌های جهاد بین المللی جنگ با این محور است نه با اسرائیل. یعنی گروه‌های جهاد بین المللی با حزب الله، عراقیان، ایرانیان و حتی جنبش‌های مقاومت اهل سنتی که به آن‌ها دست بیعت ندهند خواهند جنگید. این برای اسرائیلیان روشن است. به همین خاطر این را به وضوح اعلام می‌کنند.

این‌جا بود که دشمن نفس راحتی کشید و خیال کرد این محور در حال فروپاشی است. سوریه در حال ضعیف شدن بود و این آرزوی آنان بود. ما از پژوهش‌های اسرائیلیان پس از جنگ 33 روزه، تشکیل کمیته‌ی وینوگراد و بحث‌هایی که برای پاسخ به سؤال «چاره چیست؟» صورت گرفت، با خبریم. از همان زمان و پیش از بهار عربی، انقلاب‌های مردمی، بیداری اسلامی یا هر چه شما بگویید اسرائیلیان گفتند به دلایل مختلف دیگر نمی‌توانند با حزب الله وارد جنگ شوند. با ایران نیز نمی‌توانند. اسرائیلیان گفتند:«تنها راه حل ما زدن حلقه‌ی واسط این محور یعنی سوریه است.» خیلی زود به این نتیجه رسیدند. ولی نمی‌دانستند این کار را چطور انجام دهند؟ البته درباره‌ی جنگی اسرائیلی علیه سوریه صحبت می‌کردند. وقتی حوادث سوریه آغاز شد مهم‌ترین گزینه‌ی اسرائیلیان در حال وقوع بود پس نفسی از سر آسایش کشیدند.

السفیر: این سه سال پیش بود. الآن چطور؟

سید حسن نصرالله: امروز وقتی اسرائیل می‌نشیند و محیط حیاتی خود را بررسی می‌کند بر خلاف سه سال یا دو سال قبل می‌بیند که: در جبهه‌ی مصر مشکلی ندارد. دارد جلوی چشمانش از سوریه خون می‌رود. محور مقاومت با معضل بسیار بزرگی مواجه است. فلسطینیان به واسطه‌ی درگیری‌های داخلی و مشغولیت‌های امت در شرایط بسیار سختی به سر می‌برند. درست است که امت همیشه از فلسطین غافل بوده است ولی حد اقل فلسطین بخشی از سخنرانی‌ها بود. الآن فلسطین با مشکل مواجه است. غزه مشکلات تازه‌ای دارد که هیچ گاه نداشته است. بگذارید بگوییم سردی روابط حد اقل میان حماس و محور ایران و حزب الله و قطع رابطه با سوریه. همه‌ی این‌ها هر کدام تأثیر خود را داشتند. به طور خلاصه وقتی اسرائیل به منطقه یا به قول خودشان به محیط حیاتی‌اش نگاه می‌کند می‌بیند میزان خطرات و تهدیدات عظیمی که سه سال پیش تصور می‌کرد یا توقع داشت کاهش یافته است. الآن دیگر شرایط آن گونه نیست. در تمام منطقه فقط یک مشکل واقعی دارد و آن هم ایران است. درباره‌ی ایران و هرگونه توافق، نزدیکی و سامان پیدا کردن اختلافات ایران و غرب واقعا نگران است. بله، واقعا نگران است. آمریکایی‌ها باید مدام به اسرائیل اطمینان دهند و وارد بازی و جزئیاتش کنند تا غافلگیر نشود. اسرائیل از مسئله‌ی ایران نگران است. به همین خاطر می‌بینیم وقتی همه‌ی جهان درباره‌ی پرونده‌ی هسته‌ای ایران بحث می‌کنند درخواست می‌کند توان موشکی نیز به مذاکرات اضافه شود. این پیش از این که خواسته‌ی آمریکا باشد خواسته‌ی اسرائیل است. پس ایران هنوز هست و هنوز این معضل وجود دارد.

اولا: اسرائیل از نظرگاه‌های مختلفی درباره‌ی نگرانی‌هایش درباره‌ی مقاومت لبنان صحبت می‌کند. یکی این که تغییر شرایط سوریه جناب اسد را تشویق می‌کند به حزب الله سلاح‌هایی بدهد که در گذشته نمی‌داد. این مسئله‌ایست که دشمن مطرح می‌کند. اسرائیل از سلاح برهم زننده‌ی توازن می‌ترسد. می‌گوید این خط قرمز است و ما اجازه نمی‌دهیم. این مایه‌ی نگرانی و آشفتگی دشمن است. تمام دلیل و بهانه‌ای هم که برای حملات هوایی جنتا آورد این ادعا بود که هدف، محموله‌ای از سلاح‌های ویژه بوده است. این حرف نا درست است.

ثانیا: درست است که اسرائیل ممکن است حضور حزب الله در سوریه را عامل تضعیف حزب الله بداند اما از زوایای دیگری هم نگاه می‌کند که برایش مهم‌تر و خطرناک‌تر است یعنی تراکم تجارب حزب الله. یعنی مثلا امروز نبرد القصیر رخ داد. در جهان عرب در سطح رسانه‌ها و سیاست بود و در همین حد که طرفداران شما گفتند خدا خیرتان دهد و مخالفان هم فحش دادند. در جهان عرب در همین حد بود. اما برای اسرائیل قضیه تفاوت می‌کرد.

السفیر: ممکن است درباره‌ی نگاه اسرائیل به این قضیه بیش‌تر توضیح دهید؟

سید حسن نصرالله: اسرائیل از الف تا تای تمت اتفاقات القصیر، ریزترین جزئیات، مراحل، اندازه‌ها و شکل عملیات‌ها را زیر نظر گرفت، به خوبی محاسبه کرد و درباره‌اش پژوهش‌های مختلفی انجام داد. هیچ کس بحثی ندارد که ورود ما به مکان‌هایی که مجبور شدیم وارد آن شویم، چه القصیر، چه قلمون و چه دمشق، فارغ از حجم شراکت حزب الله در کنار نیروهای سوریه، معنای جدیدی داشت. داریم با نگاه نظامی محض صحبت می‌کنیم. ما داخل نبردهایی کاملا متفاوت با تجارب مقاومت لبنان شدیم. به همین خاطر اسرائیل پس از القصیر و قلمون تمام فکر و ذکرش متوجه «الجلیل» شده است.

امروز اسرائیل بر تجربه‌ای که حزب الله در سوریه می‌اندوزد نظارت می‌کند و این که آیا می‌تواند اگر روزی جنگی با او در لبنان رخ داد در نبرد به سمت و سوهای جدید برود؟ بحث درباره‌ی این مسئله به طور جدی در حال انجام است. روشن است که این مسئله نیز روی اسرائیل تأثیر دارد. الآن نگرانی‌شان ایران و حزب الله است. قاعدتا غزه نیز با وجود این که شرایطش سخت‌تر شده است همچنان یک نگرانی بزرگ برای اسرائیل است.

طبعا اسرائیل امروز از پیروزی این خط در سوریه نگران است و آن را با صراحت بیان می‌کند. چون می‌بیند که این محور به زودی پیروز می‌شود. آنان بیش از این را می‌گویند. می‌گویند اگر سوریه از این جنگ سربلند بیرون بیاید به معنای پیروزی تمام این محور است. به همین خاطر از پیروزی جناب بشار اسد نگرانند. همین مسئله رابطه‌ی موجود میان گروه‌های مسلح در استان قنیطره را با اسرائیل توضیح می‌دهد. در مرزها ماجرا از زخمی و بیمارستان گذشته است. امکان رفت و آمد افراد مسلح در آن مناطق وجود دارد. نه، حتی آزادی کامل برقرار است. اسرائیل هیچ مانعی برای رفت و آمد، تسلیح، حضور و تربیت نیروهای نظامی در مناطق تحت سلطه‌شان ندارد. گاهی برخی بمباران‌های اسرائیلی با هدف پوشش تحرکات میدانی افراد مسلح صورت می‌گیرد. یعنی در میدان نبرد کار به این‌جاها رسیده است.

ما باید به عنوان مقاومت لبنان بخشی از همت خود را به مسئله‌ی این مثلث اختصاص دهیم. ما میان گروه‌های مسلح این منطقه و اسرائیلیان روابط بسیار مستحکمی را رصد کرده‌ایم

السفیر: آیا خطوط قرمز یا مرزهایی برای حضور حزب الله در جغرافیای سوریه وجود دارد؟

سید حسن نصرالله: ما هرجا که لازم باشد حضور داریم.

السفیر: آیا بهار عرب به نفع اسرائیل بود؟

سید حسن نصرالله: بنده معتقدم در جهان عرب و اسلام و حتی غرب خوانش یکسانی از آن‌چه رخ داد وجود ندارد. خوانش‌های متفاوتی هست. حتی وقتی سراغ اطلاعات می‌روید احیانا اطلاعات متناقضی می‌شنوید. ولی آن‌چه ما در حزب الله به آن گرایش داریم -ما بارها با استفاده از اطلاعات و روابطمان، در این باره بحث کردیم.- این است که این حوادث جنبش‌های واقعی مردم هستند و همه را شگفت‌زده کرده‌اند. به عبارتی تعدادی نظام کرم‌خورده، فاسد، ضعیف و سست، حتی در سطح روحی و روانی وجود داشتند و وقت آن رسیده بود که بر اساس قوانین حاکم بر تاریخ و جوامع بشری این دژها و این ساختمان‌ها فرو بریزند.

آن‌چه رخ داد این بود. نتیجه‌ی تراکم نیروی مردم بود. بخشی از آن به مسائل داخلی مانند فساد، ظلم، دیکتاتوری، زندان، آزادی، گرسنگی، فقر و محرومیت مربوط می‌شد و بخش دیگری از آن مربوط به نبرد با اسرائیل بود. مثلا برخی دوستان از تونس از تأثیر جنگ [33 روزه] جولای 2006 بر جوانان تونسی و اثر آن بر انتفاضه‌هایی که رخ داد برای بنده خبر آوردند. آیا ملت‌های عرب نسبت به موضع نظام‌های عرب در مسئله‌ی فلسطین خشمگین نبودند؟ چرا، خشمی ویران‌گر وجود داشت.

ملت‌های عرب احساس ذلت، سرشکستگی و سستی می‌کردند. سخنانی که پس از جنگ جولای بیان شد مسئله را تغییر داد. لبنان، این کشور کوچک، مگر چقدر است؟ مگر مقاومت لبنان چند نفرند؟ جنگ جولای مسئله را تبدیل کرد به مسئله‌ی توان کنش و پیروزی. این نیز بسیار به آن حوادث ربط داشت. پس از جنگ برای مخفی کردن این قضیه تلاش کردند.

اصولا از همان اوایل درک ما از حوادث تونس، لیبی و مصر این بود که مسئله به صورت مردمی آغاز شد و آمریکایی‌ها، فرانسوی‌ها، غرب، جامعه‌ی جهانی، کشورهای منطقه و همه را غافلگیر کرد. همه از آن‌چه رخ داد غافلگیر شدند. نمی‌دانستند این جنبش‌ها به زودی می‌توانند چند نظام را ساقط کنند. بله، کمی که گذشت نظام‌ها گیج شدند. به واسطه‌ی سستی، ناتوانی و فقدان حمایت مردمی نمی‌دانستند چطور رفتار کنند. مثلا حسنی مبارک حتی ده هزار نفر هم نداشت که برایش تظاهرات کنند پس رفت و گروهی چماقدار را استخدام کرد. به یاد داشته باشیم که سعودی اولین کشوری بود که از روز اول در برابر همه‌ی این تحرکات موضع گرفت. سبحان الله! با همه‌ی این جنبش‌ها در تونس، مصر و بحرین مخالف بود ولی با جنبش سوریه موافق است! البته در لیبی سکوت کرد چون دشمن معمر قذافی بود.

نظام‌های منطقه‌ای آشفته شده بودند. اصلا نمی‌دانستند چه کار می‌کنند. آمریکایی‌ها در ابتدا گیج بودند. چندین نگاه در میان خود داشتند. مثلا می‌توانیم فرض کنیم وزارت خارجه یک نظر داشت، دستگاه امنیتی سی.آی.ای یک نظر دیگر و وزارت دفاع پنتاگون نظر سوم. آمریکایی‌ها در زمینه‌ی برخورد با این شرایط تازه گیج بودند.

تا این‌جا می‌توانیم بگوییم با نظریه‌ی دیگر، که بسیاری حامی دارد، موافق نیستیم. این که: همه‌ی این‌ها یک نقشه‌ی آمریکایی و اسرائیلی بود. این درست نیست. چون اگر به دوران شکل‌گیری این انتفاضه‌های مردمی در کشورهای مختلف عربی بازگردید می‌بینید این حوادث ابتدا انتفاضه‌هایی مردمی و جوانانه بودند و سپس حزب‌ها، گروه‌ها و جنبش‌ها وارد عمل شدند.

آمریکایی‌ها چون یک کشور استعمارگر و ابرقدرت هستند در پایان، این منافعشان است که تعیین‌کننده است. ایالات متحده هر مقدار هم که گیج باشد می‌تواند بر آن فائق بیاید چون یک کشور پراگماتیست است و ایدئولوژی ندارد. اعتقاد، اصول و رکنی ندارد. فقط پراگماتیسم و منافع. هر کاری که منافعشان را در مصر، تونس، لیبی، عراق، ایران و سوریه تأمین کند همان را انجام می‌دهند. وقتی آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند بر اساس منافعشان رفتار کنند این نظریه مطرح شد: این جریان‌ها، گروه‌ها، جنبش‌ها و حزب‌ها توانسته‌اند حساب دولت‌هایشان را برسند و با فروپاشی نظام‌های سابق، مدیریت کشورهایشان را بر عهده بگیرند. چه ما این جنبش‌های اسلام‌گرا را بپذیریم و چه نپذیریم. -البته بنده از عبارت اسلام سیاسی استفاده نمی‌کنم.-

السفیر: چرا؟

سید حسن نصرالله: می‌گویم جنبش‌های اسلام‌گرا. اسلام سیاسی و غیر سیاسی نداریم. این دسته‌بندی دقیق نیست و نیاز به بحث دارد. می‌توانیم بگوییم جنبش‌ها، حزب‌ها و گروه‌های اسلام‌گرا، نه اسلام سیاسی. در هر صورت این فرضیه شکل گرفت. دور از منطق هم نیست. یک نگاه واقع‌نگرانه به جهان عرب است. جریان و احزاب اسلام‌گرا گسترده‌ترین و تشکیلاتی‌ترین حزب‌ها و در نگاه اول تواناترین گزینه برای جایگزین شدن بودند. برای آمریکایی‌ها مانعی ندارد. و به نظر بنده آمریکایی‌ها مشکلی ندارند در هر کجای جهان اسلام، جنبشی را که عنوان اسلام‌گرایی دارد اداره کنند. اسرائیل هم مانعی ندارد. مشکلی وجود ندارد اسلام‌گرا باشی، ریش داشته باشی، همسرت محجبه باشد، نماز پنج‌گانه بخوانی، حج بروی، عمره بروی و هر کار دلت می‌خواهد بکنی و هر چه دلت می‌خواهد بپوشی. فقط شما بگو موضعت نسبت به اسرائیل چیست؟ نظرت درباره‌ی نفت چیست؟ با منابع چطور رفتار می‌کنی و موضعت نسبت به آمریکا و پروژه‌اش برای منطقه چیست؟ اگر همراه پروژه‌ی آمریکا هستی که قدمت روی چشم. اما اگر مخالف آمریکایی‌ها هستی باید مراقب خودت باشی.

نهایتا آن‌ها مشکلی ندارند. در واقع این طرز تفکر انگلیسی است. این اندیشه مال انگلیس است. دروازه‌های مختلف را به روی برخی جنبش‌ها و گروه‌های اسلام‌گرا بگشایید. هر کشوری شرایط مخصوص به خودش را دارد. بدون شک هر کشوری با مشکلات بسیاری مواجه و البته از ارث بزرگی برخوردار است. توقعات مردم هست. البته انقلابیان هم توقعات زیادی دارند. در هر صورت تا این لحظه در این کشورها جایگزینی که بتواند حد اقل توقعات اهالی انتفاضه و انقلاب را برآورده کند وجود ندارد.

تا این لحظه مسئله روشن است. اما برای تکمیل، نیاز هست به اطلاعات. مثلا: آیا ناتوانی درونی [نیروهای روی کار آمده] موجب این فروپاشی‌ها و چندپارگی‌ها شد و کشورهای عربی را در برابر تقسیماتی قرار داد که به زودی خود را به آن‌ها تحمیل خواهند کرد؟ آیا می‌توان این‌ها را از سر گذراند؟ آیا ناتوانی داخلی کار را به این‌جا کشید یا در جایی از جهان، ابر قدرت‌ها به همراه کشورهای منطقه برای کشاندن این کشورها به تقسیم برنامه‌ریزی کردند؟ آیا ناتوانی درونی به کار گرفته شد و هیچ کمک جدی‌ای صورت نگرفت؟ آیا تحریک صورت گرفت و فتنه‌انگیزی شد؟ آیا همه‌ی ابزارها به کار بسته شد تا جوامع این کشورها التیام پیدا نکند و کشورها به سوی تقسیم پیش بروند؟ ممکن است. ولی نیاز دارد به اطلاعات.

السفیر: اسرائیل چطور؟

سید حسن نصرالله: وقتی سراغ اسرائیل می‌روید، منافعش روشن است. قطعا منافع اسرائیل در خرد شدن، تجزیه، جنگ و کشتار هر چه پیش‌تر است. به چه شیوه؟ مهم نیست. مذهبی، فرقه‌ای، اندیشه‌ای، خانوادگی، قبیله‌ای، عشیره‌ای، نژادی، جریانی یا غیره‌اش مهم نیست. مهم این است که در سرتاسر جهان عرب و اسلام ما همدیگر را بکشیم. این مصلحت قطعی اسرائیل است. ولی آیا اسرائیل است که با سازمان‌ها و موسادش این کار را در جهان عرب و اسلام انجام می‌دهد؟ بنده فکر نمی‌کنم اسرائیل این قدر توان داشته باشد. معمولا درباره‌ی توان امنیتی اسرائیل نوعی مبالغه صورت می‌گیرد و این که اسرائیل می‌تواند تمام جهان عرب و اسلام را تکه و پاره کند! اما از منظر منافع، قطعا این مصلحت اسرائیل است. امروز -عرض کردم که این به قضاوت، داده و اطلاعات نیاز دارد.- اگر سراغ آمریکا بروید به نظرم آمریکایی‌ها نیز همین منافع را دارند. این که منطقه به باد برود و برای 1، 2، 3، 4 و 5 سال شعله‌ور بماند و در نهایت هم فقط با تجزیه به ثبات برسد! تجزیه یعنی تعداد بیش‌تری از کشورهای ضعیف، سست و کوچک. این به سلطه و مصادره‌ی همه‌ی ظرفیت‌ها و توان منطقه توسط آمریکا و پادگان پیشرفته‌ی نظامی‌اش در منطقه یعنی اسرائیل کمک می‌کند.

ما به نظریه‌ای گرایش داریم که می‌گوید شرایط مردمی تغییر کرد. [اما] این انقلاب‌ها واقعا ناتوان بودند. اگر خواستند نقد درونی بکنند باید این سخن را بپذیرند. معضل رهبری، نقشه، برنامه، ذهن استراتژیک و… وجود داشت. نقاط ضعف عظیم و بنیادی و… وجود دارد. سپس کسانی آمدند که [قدرت‌های جدید] خیال کردند کمکی می‌رسانند. ولی مشخص شد منافع آن‌ها [که آمدند] در تکه و پاره شدن است پس کارمان کشید به جدایی و چندپارگی.

بنده مطلعم کشورهایی منطقه‌ای و عربی -حد اقلش در این سطح است.- هستند که درباره‌ی تقسیم کشورهای بزرگ عربی بحث می‌کنند. بنده این بحث‌ها را شنیده‌ام. حتی سه سال پیش و پیش از همه‌ی این بهار عربی، آمریکایی‌ها بحثی جدی در این باره داشتند. فرانسوی‌ها و بریتانیایی‌ها نیز به این بحث نزدیک بودند. ولی امروز این تصمیم آمریکاست. بنده اطلاعاتی از یک منبع خلیجی دارم که امروز کار به آینده‌ی سعودی رسیده‌است. بحثی درباره‌ی ضرورت تقسیم سعودی به کشورهای متعدد به دست بنده رسیده است.

السفیر: برداشت شما از بمباران هوایی پایگاه‌های حزب الله در نزدیکی مرزهای لبنان و سوریه توسط اسرائیل چیست؟

سید حسن نصرالله: برداشت ما از بمباران اخیر این است که اسرائیل می‌کوشد از شرایط فعلی برای تغییر قواعد بازی یا به عبارت دقیق‌تر برای تغییر قواعد درگیری و برخورد استفاده کند.

اسرائیل در سال‌های اخیر تلاش کرد در جنوب به جایی برسد که بتواند چند متر وارد خاک جنوب شود. این مسئله با یونیفل و ارتش لبنان حل می‌شد. لازم نبود مقاومت در همه‌ی مرزها حضور داشته باشد تا جلوی چند متر ورود سربازان اسرائیلی را به داخل خاک لبنان بگیرد.

ولی در برهه‌ی اخیر مشخص شد اسرائیل می‌کوشد به عمق خاک لبنان وارد شود و بارها وارد شد. برای تحقق چند هدف از جمله شناسایی میدانی. چون شناسایی هوایی همه‌ی مشکلات را حل نمی‌کند. زوایایی وجود دارد که شناسایی هوایی آن‌ها را در بر نمی‌گیرد و جزئیاتی هست که با شناسایی هوایی به دست نمی‌آید. به همین خاطر چاره‌ای جز شناسایی میدانی نیست. به عبارتی اسرائیل برای نصب ادوات جاسوسی وارد می‌شد. مانند ادواتی که برای جاسوسی از ارتباطات کابلی جنوب نصب شده بود و کشف شد. یا شاید هم هدفش مین‌گذاری برای کشتن اشخاص باشد. این ورودها با هدف‌های متعددی صورت می‌گیرند.

در آن دوره تصمیمی گرفتیم و دو مین بزرگ در منطقه‌ی لبونه کاشتیم. لبونه منطقه‌ای در عمق خاک لبنان است. ده یا بیست متر با مرز فاصله ندارد. آن زمان وقتی آن انفجار صورت گرفت یکی از هدف‌هایش دادن این پیام به دشمن بود که ما اجازه‌ی تغییر قواعد برخورد را نمی‌دهیم. و وارد هر مکانی که بشوید و ما از آن مطلع شویم با شما برخورد می‌کنیم. تصمیم، عزم و شجاعت رویارویی را داریم.

با گذشت زمان ممکن است برای اسرائیل این تصور اشتباه پیش بیاید که -همچنان که گروه مقابل می‌کوشد از طریق رسانه‌هایش آن را بسط دهد.- مقاومت احساس زحمت و ناتوانی می‌کند و آشفته، هراسان و نگران است. و این تصور اشتباه به او شجاعت می‌دهد دست به تغییر قواعد برخورد بزند.

ارزش مین لبونه در آن برهه این بود که مقاومت با وجود این که در سوریه می‌جنگد چشمانش باز و آماده‌ی مواجهه است.

بسیار طبیعی بود که انفجار لبونه موجب کشته شدن سربازان دشمن شود ولی کسی کشته نشد و فقط زخمی شدند. ما مسئول کشته یا زخمی شدن آن‌ها نیستیم. فقط عملیات نظامی معمول را اجرا می‌کنیم.

پس از عملیات لبونه روشن بود که اسرائیل شروع به ساماندهی محاسباتش کرد؛ بر این مبنا که مسئله آسان نیست. بنده در جشن عیتا الشعب در این باره به صورت علنی صحبت کردم و گفتم دوران سیاحت در مرزها تمام شد. و وقتی گفتم:«هر جا اسرائیلیان وارد خاک لبنان شوند و ما متوجه شویم با آن برخورد خواهیم کرد.» احتیاط کردم تا کسی نگوید اسرائیل جایی وارد شد و ما پاسخ ندادیم. پس گفتم:«…و ما متوجه شویم…»

این مسئله درمان شد و تا این لحظه به نظر نمی‌رسد تجاوزی صورت گرفته باشد. جز تجاوزهایی که میان مرزهای فنی و خط آبی صورت می‌گیرد و سربازان ده یا چهار متر وارد می‌شوند. چند روز پیش و مشخصا روزی که پرچم‌ها را در خلة وردة پایین کشیدند چهارده متر تجاوز صورت گرفت.

السفیر

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 20 فروردين 1393برچسب:,

] [ 12:46 ] [ رضااحسانی ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه